به نام آفریدگار هستی
پس از مدتها؛ با اندکی ناراحتی از اوضاع پیش آمده...
پس از اعلام نتایج رسمی انتخابات ریاست جمهوری پیامکی به دستم رسید، پر ازمحتوا... پر از درد...
ابتدا به جناب آقای روحانی و حامیانشان تبریک می گویم و از خداوند متعال برایشان در این راه دراز آرزوی موفقیت می کنم، اما اگر بگویم با ایشان تفاوت نظر جدی در مسایل جاری کشور ندارم؛ دروغ گفته ام! با این حال آنچه در ادامه خواهد آمد خطابی است به دوستان کم حوصله و پر از توقعِ هم فکر! جای بحث در مورد اصل ایده و افکار را در جا و فرصت های دیگر می بینم.
برایم پیامکی رسید که "به امام زمان بگویید نیاید چون مردم طاقت سختی را ندارند و از عاشورا فقط سینه زدنش را بلدند و..."
به عنوان طرفدار یک نامزد شکست خورده در انتخابات شاید اننتظار داشته باشید احساس دل خنک شدگی بهم دست داده اما متاسفانه اصلا این طور نشد... اندکی فکر کردم و جواب های قابل تاملی برایش پیدا کردم:
1.این مردم همانهایی هستند که امام سفر کرده ی امت بهتر از مردم زمان پیامبر نامیده بودشان یا بهتر عرض کنم رسانده بودشان. یعنی این مردم ظرفیت بالایی دارند، اما احتیاج به راهنما دارند؛ یعنی کسانی که راه را از بیراهه نشان دهند، پای حرفشان بایستند، با مردم دو دوزه بازی نکنند، روی اصول دین و انقلاب حرکت کنند و به آنها توجه کنند. آن وقت همین مردم 8سال جنگ را با هیچ می سازند و در دوران پس از اصلاحات با تمام نواقص دولت ارزشی می سازند... اما زمانی که می بینند حرف هبری در این دولت کمتر خریدار دارد، برخلاف قوانین موجود راحت عمل می شود، حواشی زیادی برای کشور درست می شود و..این می شود که شد. اصولا زمانی که پایه های گفتمان انقلاب در این دولت خرد شد، دیگر ایستادگی و مقاومت هزینه دار بر روی بعضی مظاهر قدرت شاید برای عده ای از همانهایی که اتفاقا بسیار حطب اللهی تر از ما هم هستند می معنا می کند.
2.شما فرض کنید که کسانی بخواهند کسی یا گروهی یا تفکری به قدرت برسد؛ یک طرف قضیه درستی مکتب است، اما این پازل قطعه ای دیگری هم دارد و آن هم مقبولیت است. حضرت امام حدود سال 40-42نهضت را شروع کردند، پس از فاجعه ی 15خرداد به ایشان گفتند که همه ی طرفداران شما کشته شدند چه می کنید؟ که در پاسخ شنیدند یاران من در گگهواره ها هستند... و در سال 57 همین ها انقلاب را به ثمر رساندند.
یا مثلا در تاریخ شیعه تا قبل از صفویه که حکومت ها عمدتا علیه آنها بوده اند، چگونه شیعه به حیات خود ادامه داده است؟ و این جز با فعالیت های شبکه ای و اجتماعی و جلب نظر عامه امکان پذیر نیست.
در حالی که برخی کاندیداها 4 و یا حتی 8 سال است برای پیروزی در این اننخابات تلاش می کنند، حالا شما یکی را که از هر نظر اصلح است را بیاورید، ولی به حالت خلق الساعه ای(!) و امیدوار باشید که به ریاست جمهوری برسد؛ بسیار خوش بینانه است اگر نگوییم احمقانه است.
در آخر این نکته می توان گفت زمانی که با جامعه و قدرت اجتماعی سروکار دارید باید صبر داشت، باید به صورت اجتماعی کار کرد. استادی داشتم که می گفت:"این که هی می گویند فراماسون ها همه جا را گرفتند! نوش جانشان ... کار کردند حالا هم نتیجه اش را می بینند..."
3.در زمان تبلیغات یکی از ویژگی های بارز دکتر جلیلی که در بحث ها به آن اشاره می کردم این بود که ایشان در یکی از جلسات گفته اند که برایشان اصلا مهم نیست که در این انتخابات موفق شوند بلکه فرصت تبلیغات را فرصت خوبی برای پر رنگ کردن گفتمان انقلاب اسلامی می دانند. مثال قشنگی هم می زدند از عهدنامه ی مالک اشتر برای حکومت مصر... این که مالک هیچ وقت به مصر نرسید اما این نوشته برای همیشه ی تاریخ به درخشش ادامه خواهد داشت.
4.دیگر زمان این حرفها گذشته ... طبق فرمایش خود حضرت آقا رقابت ها باید جای خودشان را رفاقت ها بدهند و همه تلاش کنیم تا مسیر انقلاب از راه اصلی خود منحرف نشود و مشکلات مردم حل شود. که با ای حرفها مشکلی حل نخواهد شد!
در آخر می خواهم این نتیجه را داشته باشم که اگر انتخاب مردم در این انتخابات غلط بوده است (که از نظر من و شما همین طور شده!) تقصیرش به هیچ وجه با آنها نیست بلکه مایی است که حق را فهمیده ایم باید مردم را به سمت حق می کشاندیم...
و العاقبه للمتقین
برچسب ها : سیاسی ,