سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ
  محمد حسین پیروی[286]


هیچ هنری ندارم جز نوشتن با لکنت زیاد... اللهم تقبل منا هذا القلیل
ویرایش
لینک دوستان
ویرایش
ابر برچسب ها
لوگوی دوستان
امکانات دیگر

(سرقتی ادبی از دوست خوبم آقای مهدی وزیرزاده)

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از گذشت چند روز از جدی شدن تهدادات امریکا علیه سوریه، امروز همون طور که خودتون بهتر از بنده خبرها رو پی گیری میکنید خبر رسید که آرایش نظامی آمریکا داره به صورت جدی تری پی گیری میشه!

تا حدی که قرار شده بود اوباما امشب با مردمش به طور زنده صحبت بکنه!

از دیگر تحولات ارایش گرفتن ناوهای امریکایی و همینطور هواپیماهاشون در ترکیه بود!

روسیه میگه ادعای استفاده ی دولت از سلاح شیمیایی یاوه گویی محضه!

از یه طرف این ور بکش، از اون ور ....!

قبل از اینکه مطلبم رو کامل کنم، بزارین مطلبی رو که امشب بعد از خودن نظر آخر اوباما شنیدم براتون بگم!

یاد جنگ خندق افتادم!

جنگ احزاب!

جنگی که با پیمانشکنی و آتیش سوزاندن یهودیان شروع شد.

جنگی که با متحد شدن شر بر علیه حق شکل گرفت.

جنگی که خود خدا فرمود:

" ای کسانی که ایمان آوردهاید، ‌نعمت خدا را بر خودتان به یاد آورید، در آن هنگام که لشکرها(ی عظیم) به سراغ شما آمدند، ولی ما باد و طوفان سختی بر آنها فرستادیم، و لشکریانی که آنها را نمیدیدید[1] (و به این وسیله آنها را در هم شکستیم) و خداوند به آن چه انجام میدهید بینا است.»

جنگی که خدا نتیجه ی نهایی اش رو از قبل تعیین کرده بود!

جنگی که خود خدا نفاق و ترس رو در دل بانیانش روشن کرد!

جنگی که سلمان فارسی طراح استراتژیش بود!

و جنگی که مولاعلی علیه السلام باید می اومد تا تمومش کنه!

فکر نمیکنم لازم باشه به شباهت ها بنده اشاره کنم خودتون فهمیدید تا الان!

ولی باز برای روشن شدن بهتر!

آلمان در همون روزهای اولیه جنگ کنار کشید به بهانه انتخابات!

انگلیس خبیث در یک کلام ترسید!

اردن پا پس کشید!

ایتالیا روفت طرف روسیه! حتما منفعتی دید! یا در ما یا در اونا!

فقط ماندن کسانی که واقعا با اسلام و انسانیت مشکل دارند!

سعودی هایی که حلال خدا رو حرام کردند و حرام رو حلال! صیغه و جهاد نکاح!

شیر بچه های عرب و فارس استراتژی های جنگیشون رو کنارهم گذاشتن!

کهنه پیرها هم فکرهاشون رو روی هم!

فکر کنم دیگه بدونید تکیف فرمانده اصلی جنگ! و سلمان زمانه چیه!

ولی...!

ولی هنوز جای کسی خاکیه!

جای علی!

جای علی و یافرزند علی و یا فرزندان علی شاید خالیه!

شاید سید علی!

شاید سید حسن!

و شاید ....!

نمی خام خیلی خیال پردازی کنم ولی به این اطمینان دارم!

خلایق هرچه لایق!

علی زمان ما علی است که ما قدرش را بدانیم!

شاید خود حضرت و یا یکی از منسوبانش!

یادمان نرود علی زمانه مردمش را نفرین کرد که گیر معاویه ها و یزیدها افتادند!

شاید آخر این جنگ به خوشی جنگ خندق نباشه!

ولی این مهمه که ما سربازان بهتری باشیم برای فتح مکه!

و من الله توفیق

یا علی(ع)

یا حسین(ع)




برچسب ها : بی دسته ها  ,
      

به نام خدا

با سلام

یک نگاه به پروفایل "صبح نزدیک" انداختم دیدم نزدیک جشن تولد دو سالگیشه!

از وقتی که تصمیم گرفتم وبلاگ داشته باشم و پارسی بلاگ رو به خاطر فضای مذهبی و صمیمی ش انتخاب کردم دو سال گذشته... یه بار دیگه به اولین پست "صبح نزدیک" نگاه کردم ... بیانیه ای بود برای پر کردن اندک جاهای خالی در جبهه ی سایبری مهدویت!

خیلی جلویخودم رو گرفتم که به جز غربت حضرت صاحب چیزی ننویسم و به مفهوم بهتر دلنوشته نباشد... اما بالاخره بعضی جاها نتونستم و چیزهایی بر خلاف تصمیم اول نوشتم!

خیلی دوست داشتم همه ی مطالبی که روی وبلاگ می گذارم تولیدی باشن... اما بالاخره نوشتن این مطالب یل حال می خواد، دو کمی مطالعه سه مقداری نظریه پردازی ... تا همین اخیر هم این جوری بود که حالا می بینیم بعد از دو سال تعداد مطالب 58تاست! برای همین دیدم اگر این جوری بخواد پیش بره کم کم این آدرس رو می تونن واگذار کنن! برای همین این اواخر از متن هایی که برای میل هم می رسید استفده کردم... جدا هم خجالت کشیدم!

با خودم عهد بستم زمانی که تعداد پست ها به 100 رسید از قالب وبلاگ خالی بیرون بیام و به فکر حالا یا چاپ کتاب یا راه اندازی سایت بیفتم.

در این جشن تولد دو سالگی از هر کسی که به هر نحوی با این وبلاگ ارتباط برقرار کرده می خوام که نظرات ،پیشنهادات(و تازگی ها هم دیدم جایی نوشته "تقدیر و تشکرها":)) رو بگید مطمئن باشید اجرایی می شه!

شما که نمی دونم اما اصلا از خودم راضی نیستم و احساس می کنم در حد توانم برای هدفم تلاش نکردم!!!

آقا ... معذرت می خوام! در این روزگار غربت نتونستم یار باشم برای شما... حلالم کنید! دعام کنید بتونم ... خواهش می کنم!

مانند همیشه و به یاد گذشته...

و العاقبه للمتقین




برچسب ها : بی دسته ها  ,
      



پیامهای عمومی ارسال شده


+ می گویند عده ای از مسئولین پیش یکی از علما رفتن و گفتن به این نتیجه رسیدیم که ظهور نزدیکه!چی کار کنیم مردم آمده شن... و ایشون در جواب این سوال رو پرسیدن که آیا مرگ نزدیک تر نیست؟برای مرگ آماده اید؟




+ شاید من خیلی بدبین شدم... اما چند وقتیه به اطرافم که نگاه می کنم حرکتها، پیامها، پستها و.. را فقط برای ابراز وجود، بیان مخالفت با نظام یا هر چیز دیگر نمی دانم! همه از جایی آب می خورد!!!


+ http://en-maktoob.news.yahoo.com/deadly-attack-shia-procession-pakistan-011946383.html داشتم در اینترنت می گشتم یک هو به این خبر در سایت یاهو رسیدم... حمله مرگبار به تجمع شیعیان در پاکستان ابتدا خیلی خوشحال شدم که خوب مثل اینکه این اخبار اگر برای ما مهم نیست برای دنیا مهمه! بقیه در نظرات...


+ ای کاش آقای روحانی زمانی که با اوباما صحبت می کرد این تصاویر رو به خاطر داشت... نه؟




+ این کلیپ رو ببینید در مورد جانشین دکتر جلیلی... اگه دلتون برا مملکت نسوخت...یامین پور و شمخانی




+ سلام؛ کسی یک حدیث از امام رضا ع درباره ی امام زمان عج بلده به ما هم بگه؟




+ با سلام، از دوستانی که مقلد حضرت آقا هستند یه سوالی دارم لطف کنند پاسخ دهند... اگر مسئله ی شرعی را نمی دانستید از چه طریقی حکمش را می پرسید؟آسانترینش کدام است؟




+ دو سالگی صبح نزدیک مبارک... امیدوارم طی این دو سال تکلیفم رو خوب ادا کرده باشم... چیزی نیست اما همه اش تقدیم تو یا صاحب الزمان




+ شک مانند چسب است؛ آیا می توان در استخری پر از چسب شما کرد؟ همان طور هم اگر شخصی شک را سرلوحه ی زندگی خود قرار دهد نیزنمی تواند در جامعه ی خود به دلخواه به فعالیت بپردازد. شک به عنوان یک مرحله ی گذرا تنها می تواند انگیزشی برای رسیدن به یقین باشد. اما ماندن در آن توان جنب و جوش را از انسان می گیرد.




+ از مدیر سابق دبیرستانمون که مرحوم شدند شنیدم که همیشه می گفتند اگر آدم ها اندکی معاد را قبول داشتند این طوری زندگی نمی کردند... این زندگی نشان می دهد که ما اصلا به قیامت باور نداریم