سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ
  محمد حسین پیروی[286]


هیچ هنری ندارم جز نوشتن با لکنت زیاد... اللهم تقبل منا هذا القلیل
ویرایش
لینک دوستان
ویرایش
ابر برچسب ها
لوگوی دوستان
امکانات دیگر

 

به نام خدا

در حوالی شهر قم مسجدی موجود است به نام جمکران.

شیخ صدوق در کتاب ‌«مونس الحزین فی معرفه الحق و الیقین» نوشته است: شیخ حسن بن مثله جمکرانی گوید: شب سه شنبه هفدهم ماه رمضان سال 373 هجری قمری در خانه خود بودم که ناگهان جماعتی آمدند و من را صدا زدند و گفتند که حضرت مهدی(عج) شما را طلبیده است.
به همراه جماعت به مکانی که هم اکنون مسجد مقدس جمکران در آن واقع شده است، رفتیم؛ در آن جا حضرت به من فرمود: به صاحب این زمین (حسن بن مسلم) بگو که این زمین، زمین شریفی است و خدای تعالی این زمین را از زمین های دیگر برگزیده است. نزد سید ابوالحسن الرضا برو و به او بگو که این زمین را از حسن بن مسلم بگیرد و با همکاری مردم در این زمین مسجدی بنا گردد و به مردم بگو تا به این مکان توجه کنند و آن را عزیز دارند و چهار رکعت نماز در این جا به جا آورند. سپس حضرت خواندن نماز مخصوص در این مکان را به وی آموخت.
حسن بن مثله جمکرانی می گوید: به حضرت عرض کردم: برای این که دیگران حرف من را بپذیرند، به دلیل و نشانه نیاز است، چون که مردم حرف بی دلیل را نمی پذیرند. حضرت فرمود: ما نشانه ای و علامتی قرار می دهیم تا سخن تو تصدیق شود. برو نزد سید ابوالحسن الرضا و به او بگو که این کارها را انجام دهد... .
من به خانه ام بازگشتم و فردا صبح به همراه «علی المنذر» به خانه سید ابوالحسن الرّضا رهسپار شدیم. وقتی که به منزلش رسیدیم، دیدیم که خدمت گزاران سید می گویند: آقا از سپیده دم تا کنون منتظر شما است. آیا از جمکران آمده اید؟ گفتم: آری. پس نزد سید رفتیم و بعد از سلام و احوالپرسی به من گفت: ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم. در خواب شخصی به من گفت: بامداد مردی از جمکران به نام حسن بن مثله پیش تو می آید. باید سخنش را تصدیق کنی. سخن او سخن ما است.
من هم ماجرا را گفتم و به فرمان ناحیة مقدسه این مسجد ساخته شد.(1)

1. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، 230 ـ 234.

اما چند وقتی است چه به صورت زمزمه و یا چه در فریاد می بینیم هر کسی که تریبونی در دست دارد در تخریب جایگاه این مسجد کوتاهی نمی کند. ولی واقعا چرا؟

بیایید از دریچه ای دیگر به این موضوع نگاه کنیم:

اعتقاد و باور به آینده ی روشن که در راس آن موضوعات مهدوی قرار دارد برای مسلمین به خصوص شیعیان باوری است مستدل و ریشه دار. اما چون معتقدان به این اصل همواره در طول تاریخ دارای ویژگی هایی بودند که مورد پسند صاحبان قدرت نبوده ، اینان توسط شیوه های حذف فیزیکی از میان می رفتند. اما اگر کسی به این باور اعتقاد راسخی نداشته باشد می شود عنصری مثبت در جامعه ی جهانی امروز که قدرت های جهان تا آخرین قطره از ریشه ی جانش را می مکند و در آخر تفاله اش را راهی ریار باقی می کنند. پس هستند در این میان عده ای که از عدم انتشار و خفه کردن عقاید مهدوی سود می یرند. به راستی این موضوع قابل انکار است؟

حالا با دانستن این بحث باید این نکته را هم در گوشه ذهن داشت که انسان ذاتا فراموشکار است. واقعا راست گفته اند :"از دل برود هر آنکه از دیده برفت!" خدای متعال این همه نشانه برای نوع بشر آفریده که پاسخ ندای فطرتش را بدهد و از یاد او غافل نباشد؛ در عین حال عده ای در تاریخ هستند که وجود خدا را انکار کرده اند! شاید یکی از حکمتهای احتمالی وجود فرائض دینی – مانند نماز- و شعائر الهی- مانند مکه ی مکرمه و مشاهد شریفه- هم ناظر به همین موضوع باشد. و هر کس این نکته را انکار کند دقیقا – چه خواسته یا نا خواسته – هم عقیده ی اهل تصوف شده که اثبات بطلانش از حوصله ی بحث خارج است.

اما با دانستن دو موضوع فوق و با نظر به اینکه مسجد مقدس جمکران یکی از نماد های اندیشه های مهدوی است حالا شما پیدا کنید پرتقال فروش را؟

حضرت امام روح الله در باره ی مسجد جمکران می فرمایند: "... با توجه به اینکه مسجد مقدس جمکران یادگاری عظیم از حضرت ولی عصر –ارواحنا فداه – بوده و آن سرور امر به ساختن آن مسجد و توجه شیعیان به آن نموده اند "طبق روایت مرحوم شیخ صدوق -رضوان الله علیه- " بنابراین وقف عام محسوب شده و امر تولیت آن با حاکم شرع بوده و اداره ی آن زیر نظر حاکم شرع با هیاتی از عدول مومنین و ثقات مطلع امین و علاقهمند به آن جناب علیه السلام باید باشد؛ و کلیه ی اموال و عواید حاصله باید با حفظ مصالح مسجد دقیقا صرف عمران و توسعه و رفع نیازمندی های آن مکان توسط هیات مذکور شود؛ و اعضای این هیات صرفنظر از عشق به خدمت در راه اسلام ، سزاوار است این خدمت را افتخاری انجام دهند. (2)

2.صحیفه ی نور جلد هفتم ص 195

در نتیجه ی بحث می توان گفت که ما از امثال نوری زاده که از سازمان های جاسوسی غرب فیش حقوق دریافت می کند اتنظاری نداریم ولی از کسی که سال های متمادی از پول امام زمان – ارواحنا فداه- ارتزاق کرده جور دیگری توقع داشتیم.

والعاقبه للمتقین 

 




برچسب ها : پاسخ به شبهات  ,
      

به نام خدا

با آرزوی قبولی طاعات و عبادات

و اما بعد ...

شهید مطهری در ادامه ی تبیین دیدگاه خود در موضوع آینده ی جهان این طور می نویسد:

هر چندى یک بار در روزنامه‏ها، در نطقها و سخنرانیهاى گردانندگان سیاست جهان آثار بدبینى شومى نسبت به آینده بشریّت و تمدّن مشاهده مى‏کنیم. اگر از آن درسى که دین به ما آموخته صرف نظر کنیم و ایمان به مددهاى غیبى را از دست بدهیم و تنها بر اساس علل ظاهرى حکم کنیم باید به آنها حق بدهیم که بدبین باشند. چرا بدبین نباشند؟ در دنیایى که سرنوشتش بستگى پیدا کرده به دگمه‏اى که انسانى فشار دهد و پشت سرش وسائل مخرّب که قدرت آنها را خدا مى‏داند به کار بیفتد، در دنیایى که به راستى بر روى انبارى از باروت قرار گرفته و جرقّه‏اى کافى است که یک حریق جهانى به وجود بیاورد، چه جاى خوشبینى به آینده است؟

انصافاً اگر بر اساس علل مادّى و ظاهرى قضاوت کنیم این بدبینى‏ها بسیار بجاست. فقط یک ایمان معنوى، ایمان به «امدادهاى غیبى» و اینکه «جهان را صاحبى باشد خدا نام» لازم است که این بدبینى‏ها را زایل و تبدیل به خوشبینى کند و بگوید بر عکس، سعادت بشریّت، رفاه و کمال بشریّت، زندگى انسانى و زندگى مقرون به عدل و آزادى و امن و خوشى بشر، در آینده است و انتظار بشر را مى‏کشد.

اگر این بدبینى را بپذیریم واقعاً مسأله صورت عجیب و مضحکى به خود مى‏گیرد؛ مثل بشر مثل طفلى مى‏شود که در اوّلین لحظه‏اى که قادر مى‏شود چاقو به دست بگیرد آن را به شکم خود مى‏زند، خودکشى مى‏کند و کوچکترین حظّى از وجود خود نمى‏برد.

مى‏گویند از عمر زمین در حدود چهل میلیارد سال مى‏گذرد و از عمر انسان در حدود یک میلیون سال. مى‏گویند اگر همه زمین و حیوان و انسان را که بر روى زمین به‏ وجود آمده، کوچک کنیم و نسبت بگیریم، مثلًا عمر زمین را یک سال فرض کنیم و نسبت بگیریم، هشت ماه از این سال گذشته و اساساً جاندارى در آن وجود نداشته است؛ در حدود ماه نهم و دهم اوّلین جاندارها به صورت ویروسها، باکتریها و موجودات تک سلّولى به وجود آمده است؛ در هفته دوم ماه آخر سال پستانداران به وجود آمده‏اند؛ در ربع آخر از ساعت آخر از روز آخر سال انسان به وجود آمده است.

دوره‏اى که دوره تاریخى انسان به شمار مى‏رود و انسان قبل از آن در حال توحّش در جنگلها و غارها زندگى مى‏کرده است شصت ثانیه اخیر آن است که در این شصت ثانیه اخیر است که استعداد انسان ظهور کرده و عقل و علم بشر دست اندرکار شده و تمدّن عظیم و شگفت آور به وجود آمده است و انسان استعداد خود را کم و بیش به ظهور رسانده است. در همین شصت ثانیه است که انسان خلیفة اللّه بودن خود را به ثبوت رسانیده است. حالا اگر بنا باشد که انسان به همین زودى با مهارت شگرف علمى خود، خود را نابود کند و اگر واقعاً انسان با قدرت علمى خود گور خود را به دست خود کنده باشد و چند گامى بیشتر تا گور خود فاصله نداشته باشد؛ اگر واقعاً چنین خودکشى اجتماعى در انتظار بشر باشد باید بگوییم خلقت این موجود بسى بیهوده و عبث بوده است.

آرى، یک نفر مادّى مسلک مى‏تواند اینچنین فکر کند ولى یک نفر تربیت شده در مکتب الهى اینطور فکر نمى‏کند؛ او مى‏گوید: ممکن نیست که جهان به دست چند نفر دیوانه ویران شود؛ او مى‏گوید: درست است که جهان بر سر پیچ خطر قرار گرفته است ولى خداوند همان طور که در گذشته- البتّه در شعاع کوچکترى- این معجزه را نشان داده، بر سر پیچهاى خطر بشر را یارى کرده و از آستین غیب مصلح و منجى رسانده است، در این شرایط نیز چنان خواهد کرد که عقلها در حیرت فرو رود؛ او مى‏گوید:

کار جهان عبث نیست؛ او مى‏گوید: اگر چنان شود که مادّى مذهبان مى‏گویند و ظهور انسان در روى زمین مصداق سخن حافظ بشود که:

          «راستى خاتم فیروزه بو اسحاقى             خوش درخشید ولى دولت مستعجل بود»

با حکمت و عنایت پروردگار منافى خواهد بود:

         اذ مقتضى الحکمة و العنایة             ایصال کلّ ممکن لغایة

 خیر، عمر جهان به پایان نرسیده است، هنوز اوّل کار است، دولتى مقرون به عدل و عقل و حکمت و خیر و سعادت و سلامت و امنیّت و رفاه و آسایش و وحدت عمومى و جهانى در انتظار بشریّت است، دولتى که در آن دولت حکومت با صالحین است و انتخاب اصلح به معنى واقعى در آن صورت خواهد گرفت. روز بهروزى خواهد رسید (وَ اشْرَقَتِ الارْضُ بِنورِ رَبِّها) ، روزى که «اذا قامَ الْقائِمُ حَکَمَ بِالْعَدْلِ، ارْتَفَعَ فی أیّامِهِ الْجَوْرُ وَ أمِنَتْ بِهِ السُّبُلُ، وَ اخْرَجَتِ الارْضُ بَرَکاتِها وَ لا یَجِدُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ یَوْمِئذٍ مَوْضِعاً لِصَدَقَتِهِ وَ لا بِرِّهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعالى‏: وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ »  در آن روز به عدالت حکم شود و ستم براى همیشه رخت بر بندد، راهها امن گردد، زمین برکات و استعدادهاى خود را ظاهر گرداند و حدّاکثر استفاده از منابع و خیرات زمین صورت گیرد، فقیرى پیدا نشود که مردم صدقات و زکوات خود را به او بدهند و این است معنى سخن خدا: عاقبت از آن متّقیان است.

بجاى اینکه مأیوسانه بنشینیم و بگوییم کار بشر تمام شده و بشر به دست خود گور خود را کنده و چند گامى بیشتر با آن فاصله ندارد و روزهاى خوش بشر دارد به پایان مى‏رسد، مى‏گوییم:

         باش تا صبح دولتش بدمد             کاین هنوز از نتایج سحر است‏

 همان طور که ظهورهاى گذشته پس از سختیهایى بوده، قطعاً این ظهور نیز پس از سختیها و شدّتها خواهد بود. همیشه برقها در ظلمتها مى‏جهد.

على (علیه السّلام) اشاره به ظهور مهدى موعود مى‏کند و چنین مى‏فرماید:حتّى تقوم الحرب بکم على ساق بادیا نواجذها، مملوئة اخلافها، حلوا رضاعها، علقما عاقبتها، الا و فى غد- و سیأتى غد بما لا تعرفون- یأخذ الوالى من غیرها عمّالها على مساوى أعمالها و تخرج له الارض افالیذ کبدها و تلقى الیه سلما مقالیدها فیریکم کیف عدل السّیرة و یحیى میّت الکتاب و السّنّة.

جنگ قد علم خواهد کرد در حالى که دندانهاى خود را نشان مى‏دهد. پستانهایش پر است و آماده است. شروع کار شیرین است و عاقبت آن تلخ. همانا فردا- و فردا چیزى ظاهر خواهد کرد که او را نمى‏شناسید و انتظارش را ندارید- آن حاکم انقلابى هر یک از عمّال حکومتهاى قبلى را به سزاى خویش خواهد رسانید، زمین پاره‏هاى جگر خود را از معادن و خیرات و برکات براى او بیرون خواهد آورد و کلیدهاى خود را با تمکین به او تسلیم خواهد کرد؛ آنوقت به شما نشان خواهد داد که عدالت واقعى چیست، و کتاب خدا و سنّت پیامبر را احیاء خواهد کرد.

على (علیه السّلام) نیز از یک آینده عبوس و خشمناک و جنگهاى وحشتزا یاد مى‏کند ولى على در پایان این شب سیه یک سفیدى میمونى را نوید مى‏دهد. قرآن کریم هم مى‏فرماید:

وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِى الزَّبورِ مِنْ بَعدِ الذِّکْرِ أنَّ الارْضَ یَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحونَ.

ما از پیش اطلاع داده‏ایم که وارث اصلى زمین، بندگان صالح و شایسته ما خواهند بود (براى همیشه زمین در اختیار ارباب شهوت و غضب و بندگان جاه و مقام و اسیران هواى نفس نخواهد بود).

آرى، این است فلسفه بزرگ مهدویّت؛ در عین اینکه پیش بینى یک سلسله تکانهاى شدید و نابسامانیها و کشتارها و بى‏عدالتیهاست، پیش بینى یک آینده سعادت بخش و پیروزى کامل عقل بر جهل، توحید بر شرک، ایمان بر شک، عدالت بر ظلم، سعادت بر شقاوت است؛ لهذا نوید و آرزوست. «1»

در آخر می توان به این نتیجه رسید که اعتقاد به آینده ای پر از خوبی وخالی از هر گونه نا پاکی جز ضروریات عقل و مذهب است و همه ی ما باید برای تحقق آن آینده کوشش بسیار کنیم.

اللّهمّ إنّا نرغب الیک فى دولة کریمة تعزّبها الاسلام و اهله و تذلّ بها النّفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدّعاة إلى طاعتک و القادة الى سبیلک و ترزقنا بها کرامة الدّنیا و الاخرة

«1»مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى    ج‏3    363    آینده جهان .....  ص : 358

والعاقبه للمتقین


      

به نام خدا ویاد حجتش...

ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت امیر المومنین علیه السلام و التماس دعا در آخرین شب قدر...

و اما بعد...

بحث بر روی آینده ی جهان بود . اما عده ی دیگری نیز علاوه بر متفکرین ماتریالیست غربی هستند که آینده ای دیگر برای جهان متصور اند. این عده با پشوانه ی عمدتا کتب الهی حرف های دیگری زده اند . اینان معتقدند خدایی که این جهان را خلق کرده دارای صفاتی است ویکی از آنان حکیم بودن اوست. آنا بر این باورند که خدا از آفرینش انسان هدفی داشته و آن هر چه باشد نابودی انسان را به هر نحوی چه به دست خودش یا بر اثر عواملی دیگر را بر نمی تابد. شهید مطهری می گوید:

ما به دلیل اینکه مؤمن و مسلمانیم و در عمق ضمیرمان این اصل وجود دارد که:

 «جهان را صاحبى باشد خدا نام» هر چه در دنیا پیشامدهایى مى‏شود هرگز احساس خطر عظیم، خطرى که احیاناً بشریّت را نیست و نابود کند و کره زمین را تبدیل به توده خاکستر کند و زحمات چند هزار ساله بشریّت را کأن لم یکن نماید نمى‏کنیم. در ته دل خودمان باور داریم که سالهاى سال، قرنها، شاید میلیونها سال دیگر، در روى این زمین زندگى و حیات موج خواهد زد. فکر مى‏کنیم بعد از ما آنقدر مسلمانها بیایند و زندگى کنند و بروند که فقط خدا عدد آنها را مى‏داند. آرى، ما در ته دل خود اینطور فکر مى‏کنیم و هرگز این اندیشه را به خود راه نمى‏دهیم که ممکن است عمر جهان یعنى عمر بشر و عمر زمین ما به پایان رسیده باشد.

تعلیمات انبیاء، نوعى امنیّت و اطمینان خاطر به ما داده است و در واقع در ته قلب خود به مددهاى غیبى ایمان و اتّکا داریم. اگر به ما بگویند یک ستاره عظیم در فضا در حرکت است و تا شش ماه دیگر به مدار زمین مى‏رسد و با زمین ما برخورد مى‏کند و در یک لحظه زمین ما به یک توده خاکستر تبدیل مى‏شود باز هم با همه ایمان و اعتقادى که به پیش بینى‏هاى دانشمندان داریم به خود ترس راه نمى‏دهیم، در ته دلمان یک نوع ایمان و اطمینانى هست که بنا نیست بوستان بشریّت که تازه شکفته است در اثر باد حوادث ویران گردد.

آرى، همان طورى که باور نمى‏کنیم زمین ما به وسیله یک ستاره، یک حادثه جوّى نیست و نابود شود، باور نمى‏کنیم که بشریّت به دست خود بشر و به وسیله نیروهاى مخرّبى که به دست بشر ساخته شده منهدم گردد. آرى، ما به حکم یک الهام معنوى که از مکتب انبیاء گرفته‏ایم باور نمى‏کنیم. «1»

اریک فروم نیز در مقدمه ای بر کتاب 1984اثر جرج اورول – که خود نیز اثری در موضوع پیش بینی آینده از نگاه سوسیالیستی است- چنین آورده است:

نا امیدی نسبت به آینده ی انسان در تقابل آشکار با اساسی ترین جنبه های تفکر غربی، یعنی ایمان به پیشرفت بشر و قابلیت انسان در ایجاد دنیایی سرشار از صلح و عدالت است. این امید، از تفکر رومی و یونانی ، همچنین مفهوم مسیحای پیامبران عهد عتیق ریشه می گرد. فلسفه ی تاریخ عهد عتیق بر این باور استوار شده که : انسان رشد می کند و در طول تاریخ شکوفا می شود و به همان چیزی که مقدر شده، تبدیل می شود. بر این اساس انسان قدرت عشق و منطق خود را پرورش می دهد و به کمال می رساند و از این طریق دنیا را تحت سیطره ی خویش در می آورد؛ و در عین حال که با طبیعت و دیگر انسان ها وحدت می یابد، فردیت خود را حفظ می کند. هدف انسان، صلح و عدالت جهانی است و پیامبران ایمان دارند که به رغم تمام خطاها و گناهان بشر، سرانجام "روز موعود" که در ظهور مسیح تبلور یافته است، فراخواهد رسید. «2»

«1»مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى    ج‏3    359    آینده جهان ..... ص : 358

«2» 1984 جرج اورول ترجمه ی حمیدرضا بلوچ  مقدمه  ص:3

والعاقبه للمتقین


      



پیامهای عمومی ارسال شده


+ می گویند عده ای از مسئولین پیش یکی از علما رفتن و گفتن به این نتیجه رسیدیم که ظهور نزدیکه!چی کار کنیم مردم آمده شن... و ایشون در جواب این سوال رو پرسیدن که آیا مرگ نزدیک تر نیست؟برای مرگ آماده اید؟




+ شاید من خیلی بدبین شدم... اما چند وقتیه به اطرافم که نگاه می کنم حرکتها، پیامها، پستها و.. را فقط برای ابراز وجود، بیان مخالفت با نظام یا هر چیز دیگر نمی دانم! همه از جایی آب می خورد!!!


+ http://en-maktoob.news.yahoo.com/deadly-attack-shia-procession-pakistan-011946383.html داشتم در اینترنت می گشتم یک هو به این خبر در سایت یاهو رسیدم... حمله مرگبار به تجمع شیعیان در پاکستان ابتدا خیلی خوشحال شدم که خوب مثل اینکه این اخبار اگر برای ما مهم نیست برای دنیا مهمه! بقیه در نظرات...


+ ای کاش آقای روحانی زمانی که با اوباما صحبت می کرد این تصاویر رو به خاطر داشت... نه؟




+ این کلیپ رو ببینید در مورد جانشین دکتر جلیلی... اگه دلتون برا مملکت نسوخت...یامین پور و شمخانی




+ سلام؛ کسی یک حدیث از امام رضا ع درباره ی امام زمان عج بلده به ما هم بگه؟




+ با سلام، از دوستانی که مقلد حضرت آقا هستند یه سوالی دارم لطف کنند پاسخ دهند... اگر مسئله ی شرعی را نمی دانستید از چه طریقی حکمش را می پرسید؟آسانترینش کدام است؟




+ دو سالگی صبح نزدیک مبارک... امیدوارم طی این دو سال تکلیفم رو خوب ادا کرده باشم... چیزی نیست اما همه اش تقدیم تو یا صاحب الزمان




+ شک مانند چسب است؛ آیا می توان در استخری پر از چسب شما کرد؟ همان طور هم اگر شخصی شک را سرلوحه ی زندگی خود قرار دهد نیزنمی تواند در جامعه ی خود به دلخواه به فعالیت بپردازد. شک به عنوان یک مرحله ی گذرا تنها می تواند انگیزشی برای رسیدن به یقین باشد. اما ماندن در آن توان جنب و جوش را از انسان می گیرد.




+ از مدیر سابق دبیرستانمون که مرحوم شدند شنیدم که همیشه می گفتند اگر آدم ها اندکی معاد را قبول داشتند این طوری زندگی نمی کردند... این زندگی نشان می دهد که ما اصلا به قیامت باور نداریم