به نام خدا
درست در همین ساعتها بود. حدود هزار و چهارصد سال پیش... جنازه ی پیامبر روی زمین بود و امیرالمومنین واهل بیت در تدارکات مراسم تدفین پیامبر بودند.
پیامبر فکر همه جا را کرده بود؛ خواص معلوم الحال باید از مدینه در این برهه ی خاص دور باشند، جوانی به نام اسامه با لشکری به سوی انتهای مرزهای اسلامی روم برود، همه هم باید بروند، همه جز علی علیه السلام، هر کس هم که نخواهد همراه لشکر نباشد پیامبر در وصفش گفت: "لعن الله من تخلف عن جیش اسامه"
اما همین که پیامبر از دنیا رفت، کسانی بر سر جنازه حاضر شدند و به جای صورت به شکم آن حضرت نگاه انداختند که هیچ کس انتظار نداشت، همان کسانی که بعدا جز بزرگان عالم اسلام شدند.
در همین ساعتها، با وجود جنازه ای روی زمین، عده ای در مکانی جمع شدند تا تمام رشته های پیامبر را پنبه کنند و به زعم خود قدرت را از خاندان بنی هاشم خارج کنند. می شود گفت جز اولین کسانی بودند که دین را از سیاست جدا دانستند، در خیال خام خود قدرت از هدایت مردم جدا می دیدند و علی رغم اینکه می دانستند برتری علی علیه السلام را اما گفتند شما و دین مردم و ما و سیایت مردم و بار ها گفتند :" لولا علیٌ..." و اولین ستون های گمراهی را روی پایه های هدایت بنا کردند.
و این گونه بود که برای به دست آوردن قدرت به هیچ چیز رحم نکردند، حتی آیات قرآن، حتی تنها یادگار رسول خدا، حتی گنجینه ی احادیث پیامبر و...
شهادت پیامبر تسلیت باد.
و العاقبه للمتقین