به نام خدا
در نوشته ی پیش از نبود محتوای تولیدی در حوزه ی مهدویت کاربردی و نبود عزمی راسخ در این موضوع سخن گفتیم، اما کمی که با دانسته ها و مطالب اطراف کلنجار رفتیم، دشواری ها و البته اهمیت موضوع را بیشتر درک کردم.
در متن گذشته به این پرداختیم که اعتقاد به موضوع مهدویت با زندگی امروز شخص ارتباط دارد و ما هم چون از جرگه ی معتقدان هستیم باید زندگی مان با بقیه تفاوت داشته باشد، اما این که چطور باشد بحث اصلی و البته دقیق و و ظریف موضوع بود که به بعد (الآن) موکول شد.
این موضوع در ذهنم بود تا روز عاشورای 91 ، در مجلسی بودم که بحث از یاران امام حسین و امام زمان علیهم السلام شد. روحانی بسیار زیبا مسئله را تبیین کرد:« اگر همین الآن امام زمان علیه السلام ظهور کند و به من دستور جهاد در دور افتاده ترین نقاط دنیا را بدهد؛ اگر انسان متدین و ولایت مداری باشم و کار و درس و خانواده را مطرح نکنم به حضرت می گویم به چند نفر قرض دارم، دل چند نفری را شکسته ام که هنوز عذر خواهی نکرده ام، چند نماز و روزه ی قضا دارم و ...
و حضرت هم همانند جدش، که در صبح عاشورا پیام داد که هر کس در میان شما هست که دینی بر گردن دارد برود ادا کند بعد بیاید ، عمل خواهد کرد و مرا به دنبالحقوق مردم و تکالیف شرعی ام می فرستد ...»
با شننیدن این سخنان یاد صحبت های استاد عباسی افتادم که طرح جامعه ی «هجری» را مطرح می کردند. یعنی جامعه ای که در هر زمان و مکان برای هجرت همراه ولی خدا به سویش آماده اند و هیچ وابستگی به دنیا نداشته باشند.
و این دقیقا همان مسئله ی مهم «سبک زندگی» است که در واقعه ی عاشورا بروز ویژه ای داشت...
إن شاء الله بیشتر صحبت می کنیم...
و العاقبه للمتقین
برچسب ها : سبک زندگی ,