به نام خدا
همان طور که قول داده بودم ... بخوانید و اگر دلتان خواست لذت ببرید:
به نام خدا
داستان از حوالی همین روزها آغاز شد .28صفر سال 12هجری ...پیامبر در بستر مرگ خوابیده است...رحمه للعالمین است! زمزمه های منافقین پس از غدیر خم آسایش را بر او حرام کرده است.بگذارید ببرای هزارمین بار و آخرینش با این جماعت اتمام حجت کند که مبادا پس از او مانند قوم بنی اسرائیل به گمراهی بروند...«قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی بنویسم که پس از من راه تباهی را پیش نگیرید و در رضوان الهی به من بازگردید.» این سخن از هر دو سوی عالم با واکنش هایی همراه بود:
قطب خیر مطلق: با شنیدن این حرف ها فرشتگان آسمان که از بیماری رسول مهربانی ها سخت پریشان شده بودند اندکی آرام گرفتند و دیگر نگران پس از او را نداشتند.
قطب شر مطلق: شیاطین که خبر بیماری کاملا اتفاقی(!!!!) رسول خدا را شنیده بودند و در حال برنامه ریزی برای گمراهی امت بعد از ایشان بودند، گیج و گنگ به هم نگاه می کردند. ابتکار بازی در دست هدایت بود و گمراهی امیدی به برد در این بازی ابدی نداشت.
اما ناگهان در زمین، در شبه جزیره ی عربستان، در مدینه الرسول همه چیز طور دیگری رقم خورد... آیات قرآن زیر سؤال رفت و همه چیز فدای قدرت طلبی عده ای شد که از حجه الوداع با ه قسم شده بودند که نگذارند خلافت به دست افراد تعیین شده از سوی خدا برسد... «رهایش کنید که به راستی این مرد هزیان می گوید»...
و بنیان تاریخ از همین روز ها جابجا شد. هدایت در گوشه ی خانه نشست و منتظر شد که به سویش بیایند و گمراهی و ضلالت بلندگو در دست گرفت و ردایی بر تن کرد که سخت بر تنش زار می زد.
از همین جا بود که ضلالت برای گسترده شدن قدرتش همه کار کرد و تا غیر انسانی ترین کارهایش را نام اسلام نهاد و با این نام بر بیش از نیمی از جهان آن روز حکومت کرد.
اما علائم هدایت، حجت های خدا روی زمین و کشتی های نجات انسانها در آن زمان یا در زندان بودند یا در تبعید و یا همین که حضورشان عنصر نامطلوب دانسته می شد به شهادت می رسیدند.
اما این جریان پیش بینی شده برای عالم نبود. این دنیا باید زیر دست صالحان حکومت می شد، باید دین مورد رضای خدا روی زمین پیاده می شد. عدالت، محبت، دانایی، آزادی و ... واژه هایی نبودند که در دنیای کنونی بتوان از آنها معانی درستی ارائه کرد و هر زور گویی از اینها معانی مورد خواست خود را اراده می کند.
اما خدا آخرین ذخیره ی خود را روی زمین از گزند دشمنان مصون داشت تا به همه بگوید دنیا و آخرت شما را عده در سقیفه بر هم زدند و گرنه قرار نبود اینگونه شود.
ما هم به عنوان جوانان شیعه وظیفه داریم که هیچگاه فراموش نکنیم این بیچارگی و بدبختی بشریت از کجا آب می خورد و نگذاریم این حقایق تلخ از حافظه ی تاریخ پاک شود. هم این که بکوشیم تا زمینه های ظهور آخرین حجت الهی را فراهم سازیم تا با ظهور او به جهانیان بفهمانیم گم شده ی بشریت چیست و کیست.
«...انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا...»
والعاقبه للمتقین