سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ
  محمد حسین پیروی[286]


هیچ هنری ندارم جز نوشتن با لکنت زیاد... اللهم تقبل منا هذا القلیل
ویرایش
لینک دوستان
ویرایش
ابر برچسب ها
لوگوی دوستان
امکانات دیگر

به نام آفریدگار هستی

در ابتدا آغاز ماه ربیع الاول را خدمت شما تبریک عرض می کنم و در اولین پستم پس از روز تولدم از همه ی کسانی که لطف کردند و به من تبریک گقتند، تشکر می کنم.

و اما بعد ...

در این روزها که در فضای دانشگاهی داریم وارد ترم ششم تحصیل می شویم و مقداری سرم خلوت تر است دارم به این فکر می کنم، نیاز جامعه ی دانشجویی در این ترم که میان به "ترم انتخابات" معروف شده چیست؟ منظورم از لحاظ سیاسی نیست؛ چون در نظر بنده ی حقیر عقاید سیاسی حاصل از جهان بینی افراد است. به این معنا که اگر فردی به اصالت انسان معتقد باشد و خدا را فقط در حد روغن زندگی ماشینی بداند، دیگر زور بی خودی برای اثبات ولایت فقیه و وو اطاعت از او نباید زد.

از طرفی پس از اتفاقات سال 88 و ماجرای به وجود آمده در آن سال ثابت شد که برنامه ریزان اصلی آن کار زیادی با گروه های سیاسی و تفاوتهای سیاسی آنها ندارند و تمرکز اصلی شان روی اعتقادات مذهبی و ولایت فقیه ( که از اصول آن است) می باشد. برای اثبات این حرفم یک شاهد از اتفاقی هیمن چند وقت پیش در دانشگاه خودمان افتاد می آورم. در آخرین کرسی آزاد اندیشی توسط بسیج دانشجویی به مناسبت 16آذر و روز دانشجو برگزار کرده بود کسانی پس از چهار شروع به حرف زدن کردند و بعد از انتقاداتی معلوم به سمت اعتقادات اسلامی حمله کردند و اهانت هایی به پیامبر، قرآن و امام زمان و ... روا داشتند که واقعا رویی برای انتشار آنها ندارم.

از سویی دیگر فضای آزادی که تحت تاثیر انتخابات بر فضای دانشگاه حاکم می شود، بهترین فرصت برای القای شبهه های اعتقادی است و درست در همین زمان است که بچه حزب اللهی ها به جای دفاع از محکمات اعتقادی خود بر سر نامزدهای مختلف به دعوا می پردازند.

اما در این وانفسا ی غلبه ی هیجانات بر قوه ی عقلانیه نیاز اصلی دانشجو چیست؟ برگزاری جلسات ملتهب و داغ انتخاباتی بعضا با حضور کاندیداها چه کمکی در بالا رفتن بینش سیاسی و (به تعبیر مقام معظم رهبری) بصیرت دانشجو می کنند؟

پیش خودم خیلی فکر کردم و به نتایجی هم رسیدم اما نظر شما چیست؟ حتما نظر بدهید... فکر کنید همه ی نظرات شما اجرا خواهدشد ( اگه بشه چی می شه!!!!)




برچسب ها : سیاسی  ,
      

به نام خدا

درست در همین ساعتها بود. حدود هزار و چهارصد سال پیش... جنازه ی پیامبر روی زمین بود و امیرالمومنین واهل بیت در تدارکات مراسم تدفین پیامبر بودند.

پیامبر فکر همه جا را کرده بود؛ خواص معلوم الحال باید از مدینه در این برهه ی خاص دور باشند، جوانی به نام اسامه با لشکری به سوی انتهای مرزهای اسلامی روم برود، همه هم باید بروند، همه جز علی علیه السلام، هر کس هم که نخواهد همراه لشکر نباشد پیامبر در وصفش گفت: "لعن الله من تخلف عن جیش اسامه"

اما همین که پیامبر از دنیا رفت، کسانی بر سر جنازه حاضر شدند و به جای صورت به شکم آن حضرت نگاه انداختند که هیچ کس انتظار نداشت، همان کسانی که بعدا جز بزرگان عالم اسلام شدند.

در همین ساعتها، با وجود جنازه ای روی زمین، عده ای در مکانی جمع شدند تا تمام رشته های پیامبر را پنبه کنند و به زعم خود قدرت را از خاندان بنی هاشم خارج کنند. می شود گفت جز اولین کسانی بودند که دین را از سیاست جدا دانستند، در خیال خام خود قدرت از هدایت مردم جدا می دیدند و علی رغم اینکه می دانستند برتری علی علیه السلام را اما گفتند شما و دین مردم و ما و سیایت مردم و بار ها گفتند :" لولا علیٌ..." و اولین ستون های گمراهی را روی پایه های هدایت بنا کردند.

و این گونه بود که برای به دست آوردن قدرت به هیچ چیز رحم نکردند، حتی آیات قرآن، حتی تنها یادگار رسول خدا، حتی گنجینه ی احادیث پیامبر و...

شهادت پیامبر تسلیت باد.

و العاقبه للمتقین


      

به نام خدا

در نوشته ی پیش از نبود محتوای تولیدی در حوزه ی مهدویت کاربردی و نبود عزمی راسخ در این موضوع سخن گفتیم، اما کمی که با دانسته ها و مطالب اطراف کلنجار رفتیم، دشواری ها و البته اهمیت موضوع را بیشتر درک کردم.

در متن گذشته به این پرداختیم که اعتقاد به موضوع مهدویت با زندگی امروز شخص ارتباط دارد و ما هم چون از جرگه ی معتقدان هستیم باید زندگی مان با بقیه تفاوت داشته باشد، اما این که چطور باشد بحث اصلی و البته دقیق و و ظریف موضوع بود که به بعد (الآن) موکول شد.

این موضوع در ذهنم بود تا روز عاشورای 91 ، در مجلسی بودم که بحث از یاران امام حسین و امام زمان علیهم السلام شد. روحانی بسیار زیبا مسئله را تبیین کرد:« اگر همین الآن امام زمان علیه السلام ظهور کند و به من دستور جهاد در دور افتاده ترین نقاط دنیا را بدهد؛ اگر انسان متدین و ولایت مداری باشم و کار و درس و خانواده را مطرح نکنم به حضرت می گویم به چند نفر قرض دارم، دل چند نفری را شکسته ام که هنوز عذر خواهی نکرده ام، چند نماز و روزه ی قضا دارم و ...

و حضرت هم همانند جدش، که در صبح عاشورا پیام داد که هر کس در میان شما هست که دینی بر گردن دارد برود ادا کند بعد بیاید ، عمل خواهد کرد و مرا به دنبالحقوق مردم و تکالیف شرعی ام می فرستد ...»

با شننیدن این سخنان یاد صحبت های استاد عباسی افتادم که طرح جامعه ی «هجری» را مطرح می کردند. یعنی جامعه ای که در هر زمان و مکان برای هجرت همراه ولی خدا به سویش آماده اند و هیچ وابستگی به دنیا نداشته باشند.

و این دقیقا همان مسئله ی مهم «سبک زندگی» است که در واقعه ی عاشورا بروز ویژه ای داشت...

إن شاء الله بیشتر صحبت می کنیم...

و العاقبه للمتقین




برچسب ها : سبک زندگی  ,
      

به نام خدا و یاد آخرین حجتش

به مناسبت شب یلدا با کمی تاخیر

http://sobhenazdik.ParsiBlog.com/Files/bbf73f4c94668c13d807d9afba15c4c6.pdf

http://sobhenazdik.ParsiBlog.com/Files/752c25fa6f679a91aa1b404895985b39.pdf

والعاقبه للمتقین


      



پیامهای عمومی ارسال شده


+ می گویند عده ای از مسئولین پیش یکی از علما رفتن و گفتن به این نتیجه رسیدیم که ظهور نزدیکه!چی کار کنیم مردم آمده شن... و ایشون در جواب این سوال رو پرسیدن که آیا مرگ نزدیک تر نیست؟برای مرگ آماده اید؟




+ شاید من خیلی بدبین شدم... اما چند وقتیه به اطرافم که نگاه می کنم حرکتها، پیامها، پستها و.. را فقط برای ابراز وجود، بیان مخالفت با نظام یا هر چیز دیگر نمی دانم! همه از جایی آب می خورد!!!


+ http://en-maktoob.news.yahoo.com/deadly-attack-shia-procession-pakistan-011946383.html داشتم در اینترنت می گشتم یک هو به این خبر در سایت یاهو رسیدم... حمله مرگبار به تجمع شیعیان در پاکستان ابتدا خیلی خوشحال شدم که خوب مثل اینکه این اخبار اگر برای ما مهم نیست برای دنیا مهمه! بقیه در نظرات...


+ ای کاش آقای روحانی زمانی که با اوباما صحبت می کرد این تصاویر رو به خاطر داشت... نه؟




+ این کلیپ رو ببینید در مورد جانشین دکتر جلیلی... اگه دلتون برا مملکت نسوخت...یامین پور و شمخانی




+ سلام؛ کسی یک حدیث از امام رضا ع درباره ی امام زمان عج بلده به ما هم بگه؟




+ با سلام، از دوستانی که مقلد حضرت آقا هستند یه سوالی دارم لطف کنند پاسخ دهند... اگر مسئله ی شرعی را نمی دانستید از چه طریقی حکمش را می پرسید؟آسانترینش کدام است؟




+ دو سالگی صبح نزدیک مبارک... امیدوارم طی این دو سال تکلیفم رو خوب ادا کرده باشم... چیزی نیست اما همه اش تقدیم تو یا صاحب الزمان




+ شک مانند چسب است؛ آیا می توان در استخری پر از چسب شما کرد؟ همان طور هم اگر شخصی شک را سرلوحه ی زندگی خود قرار دهد نیزنمی تواند در جامعه ی خود به دلخواه به فعالیت بپردازد. شک به عنوان یک مرحله ی گذرا تنها می تواند انگیزشی برای رسیدن به یقین باشد. اما ماندن در آن توان جنب و جوش را از انسان می گیرد.




+ از مدیر سابق دبیرستانمون که مرحوم شدند شنیدم که همیشه می گفتند اگر آدم ها اندکی معاد را قبول داشتند این طوری زندگی نمی کردند... این زندگی نشان می دهد که ما اصلا به قیامت باور نداریم