سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ
  محمد حسین پیروی[286]


هیچ هنری ندارم جز نوشتن با لکنت زیاد... اللهم تقبل منا هذا القلیل
ویرایش
لینک دوستان
ویرایش
ابر برچسب ها
لوگوی دوستان
امکانات دیگر


به نام خدا

بار الها ... این چه رسمی است؟ چرا انسان ها تا این حد فراموشکارند؟ چرا این قدر بی وفایند؟

بارها شده که از برنامه ای صحبت کردیم ، دفاع کردیم ،بلکه اصلا جنگیدیم ... اما وقتی باید برای رسیدن به هدف یک مقداری صبر کنیم، انتظار بکشیم موضوع مورد نظر از بعد عملی وارد قسمت تئوریک می شود، انگار نه انگار! دیگر دفاع جنگ از مرحله ی جهادی وارد پایگاه تقیه می شود و نظری! کم کم همین نظریات هم آب می کشد(!) و دست آخر از آن فولاد مستحکم آب دیده تنها یک پوسته ی تو خالی باقی می ماند و درست در همان وقت است که وقتی دارد به نتیجه می رسد... این پوسته ی تو خالی می شکند و دیگر اثری از آن با قی نمی ماند.

و این انسان است ... اشرف مخلوقات که قدرت صعود بیش از ملائک و سقوط پایین تر از حیوانات را دارد!

درست چند روز پیش داشتم کتاب" اسرار آل محمد صلی الله علیه واله " را می خواندم... گوش کنید:

"(بعد از ماجرای سقیفه ) به زبیر گفتند :بیعت کن ولی او امتناع کرد پس عمر و خالد و مغیره بن شعبه با چند نفر بر سر او ریختند و شمشیرش را گرفتند و آن قدر بر زمین زدند که شکست... سپس گریبان او را گرفته و پیراهنش را به سرش کشیدند..."

در جای دیگری از این کتاب از سلمان نقل می کند که برای من (نویسنده) بسیار جالب بود!  سلمان می گفت  بعد ازماجرا ی سقیقه جز چهار نفر همراه امیر المومنین نبودند... من ، ابوذر ، مقداد و زبیر که از همه در این دفاع تند تر بود...

یک دفعه یاد قضایای پس از شروع خلافت ظاهری حضرت اقتادم و جنگ جمل و همراهی زبیر با دشمنان نشان دار امیر المومنین درست در زمان رسیدن به آرزوهایش!

بلافاصله بعد ازاین ذهنم رفت حدود نیم قرن بعد... سال 61هجری ... بعد از به خلافت رسیدن یزید مردم کوفه نامه ها به امام حسین علیه السلام نوشتند که آقا بیا که اینجا آماده ایم برویم و پدر یزید را در بیاوریم(!) امام حسین علیه السلام هم به طرف کوفه راه اقتاد اما همین که به نزدیکی کوفه همان نامه نویسان جلویش را گرفتند و گفتند یا با یزید بیعت کن و یا بمیر!!!

عاشورای امسال بود که چنین پیامکی برای من رسید:

"آی منتظرین امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ... یادتان باشد حسین بن علی علیه السلام را منتظرانش کشتند!"

والعاقبه للمتقین 

 




برچسب ها : تلنگر  ,



پیامهای عمومی ارسال شده


+ می گویند عده ای از مسئولین پیش یکی از علما رفتن و گفتن به این نتیجه رسیدیم که ظهور نزدیکه!چی کار کنیم مردم آمده شن... و ایشون در جواب این سوال رو پرسیدن که آیا مرگ نزدیک تر نیست؟برای مرگ آماده اید؟




+ شاید من خیلی بدبین شدم... اما چند وقتیه به اطرافم که نگاه می کنم حرکتها، پیامها، پستها و.. را فقط برای ابراز وجود، بیان مخالفت با نظام یا هر چیز دیگر نمی دانم! همه از جایی آب می خورد!!!


+ http://en-maktoob.news.yahoo.com/deadly-attack-shia-procession-pakistan-011946383.html داشتم در اینترنت می گشتم یک هو به این خبر در سایت یاهو رسیدم... حمله مرگبار به تجمع شیعیان در پاکستان ابتدا خیلی خوشحال شدم که خوب مثل اینکه این اخبار اگر برای ما مهم نیست برای دنیا مهمه! بقیه در نظرات...


+ ای کاش آقای روحانی زمانی که با اوباما صحبت می کرد این تصاویر رو به خاطر داشت... نه؟




+ این کلیپ رو ببینید در مورد جانشین دکتر جلیلی... اگه دلتون برا مملکت نسوخت...یامین پور و شمخانی




+ سلام؛ کسی یک حدیث از امام رضا ع درباره ی امام زمان عج بلده به ما هم بگه؟




+ با سلام، از دوستانی که مقلد حضرت آقا هستند یه سوالی دارم لطف کنند پاسخ دهند... اگر مسئله ی شرعی را نمی دانستید از چه طریقی حکمش را می پرسید؟آسانترینش کدام است؟




+ دو سالگی صبح نزدیک مبارک... امیدوارم طی این دو سال تکلیفم رو خوب ادا کرده باشم... چیزی نیست اما همه اش تقدیم تو یا صاحب الزمان




+ شک مانند چسب است؛ آیا می توان در استخری پر از چسب شما کرد؟ همان طور هم اگر شخصی شک را سرلوحه ی زندگی خود قرار دهد نیزنمی تواند در جامعه ی خود به دلخواه به فعالیت بپردازد. شک به عنوان یک مرحله ی گذرا تنها می تواند انگیزشی برای رسیدن به یقین باشد. اما ماندن در آن توان جنب و جوش را از انسان می گیرد.




+ از مدیر سابق دبیرستانمون که مرحوم شدند شنیدم که همیشه می گفتند اگر آدم ها اندکی معاد را قبول داشتند این طوری زندگی نمی کردند... این زندگی نشان می دهد که ما اصلا به قیامت باور نداریم