سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ
  محمد حسین پیروی[286]


هیچ هنری ندارم جز نوشتن با لکنت زیاد... اللهم تقبل منا هذا القلیل
ویرایش
لینک دوستان
ویرایش
ابر برچسب ها
لوگوی دوستان
امکانات دیگر

به نام خدا

شاید مهم ترین تفاوت یک دانش آموز با دانشجو همین باشد. دانشجو به نسبت از وقت بیشتری برخوردار است و چون در اغلب موارد از خانواده ی اول بریده و هنوز به خانواده ی دوم نپیوسته، فارغ از مسایل روز مره ی زندگی، با لایه های عمیق تری از جامعه ی اطراف خود درگیر است. او (تا حدی) فارغ از دغدغه های معاش به نا راستی های و کژی های موجود پیرامون خود می اندیشد، به علل آنها دقیق می شود و برای خود نظریاتی نیز ردیف می کند. برای خود آرمان شهرها (اتوپیا) و آرمان وقت هایی (آکرونیا) را تصور می کند. به جوامع دیگر در دنیا دقت می کند و علل موفقیت و شکست شان را جویا می شود. و در نهایت راهی ترسیم می کند برای عبور از وضع موجود برای رسیدن به وضع مطلوب. مطمئنا به همین قناعت نمی کند! راه بدون عابر چه فرقی با بیابان می کند؟! از آن طرف یک دست هم که صدا ندارد، باید عده ای را به دنبال خود همراه کند. باید حرف های خود را طوری مطرح کند که در این مسیر تنها طی طریق نکند و این از دوستان نردیک شروع می شود تا ... که نهایت ندارد! چرا که افکار اصلاح گرایانه نسبت به وضع موجود محدود به جغرافیا نیست. در این بین حتما درک می کند زمانی که با جمعی کار می کند نیاز به رفتار گروهی دارد و در رأس آن نیاز به یک «امام».

نه این که فقط در کتب شیعه نقل شده باشد؛ بلکه جزء عقلایی ترین اصول هر فعالیت جمعی است که حتی اگر دو نفر بودید یکی را به عنوان مدیر انتخاب کنید. حالا شما فرض کنید ... آیا برای پیاده کردن برنامه ی جهانی دین روی زمین می توان توده ای و بدون برنامه و یا بدون «امام» رفتار کرد؟!

با «امام» است که فعالیت ها نظم می گیرد، گسترده تر می شود و مجال جهانی شدن برنامه های اصلاحی فراهم می شودو دقیقا همانگونه که امیرالمومنین می فرمایند:«... و امامت را برای سازمان یافتن امور امت ... .اجب کرد.»

و دقیقا همین است وظیفه ی یک دانشجوی منتظر... مهم نیست که کجا و در چه رشته ای تحصیل می کند، در کدام تشکل و یا کانون فعالیت می کند، فعالیت علمی محض دارد یا به فعالیت های فرهنگی و اجتماعی مشغول است، تنها مهم این است که در هر جایگاهی هستیم؛

اولا بدانیم مشکل اصلی ما نبودِ ظاهری امام معصوم است

ثانیا قبولاندن این موضوع برای دیگران

زمانی که کم کم این موج نیروها تشکیل شد و هر کس به وظیفه ی خود در این راه افتاد می توان گفت:

متی ترانا و نراک...

و العاقبه للمتقین




برچسب ها : فعالیت های مهدوی  ,
      

به نام خدا

در نوشتار قبل فهمیدیم که تنها دانستن مفاهیم باعث بروز ایمان و در نهایت عمل به دانسته ها نمی شود. اما سوالی که باید به آن پاسخ داد این است که «آیا صرف اعتقاد قلبی یا ایمان منجر به عمل و سپس منتج به نتیجه ی دلخواه ما می شود؟» و این سوالی است بسیار ظریف!

به مثال پزشک و سیگار دوباره برمی گردیم. این بار پزشک ما هم مضرات سیگار را می داند و هم به آنها اعتقاد قلبی که برای عمل کردن به آن یقین آور است دارد، اما فرض کنید بر او شرط می کنند برای حضور در محفلی علمی باید ایتدایش سیگار بکشد(!) یا اینکه در جامعه ای که او زندگی می کند، کشیدن سیگار برای طبقه ی اجتماعی او از واجبات است و یا اینکه ... خلاصه زمینه برای بروز اعتقاد قلبی وی مبنی بر مضر بودن سیگار نیست. این نبود زمینه را می تواند هم شخصی باشد و هم اجتماعی.

پس داشتن اعتقاد قلبی یا ایمان هم قهرا ختم به عمل و در نهایت نتیجه نخواهد شد. اما در صورت وجود زمینه ها از همین ها می توان بله عنوان انگیزه استفاده کرد.

در مورد اعتقادات مهدوی هم این نکته صادق است. به طور مثال این که گناه باعث تاخیر در ظهور حضرت می شود را اگر همه باور داشته باشیم ( یک مرحله جلوتر از دانستن) دیگر نه خود گناه می کنیم و نه دیگر گناه دیگران را تحمل خواهیم کرد و وظیفه ی امر به معروف و نهی از منکر را با اهتمام بیشتری دنبال می کنیم. اما اگر از این کار خجالت کشیدیم و یا نه یک بار انجام دادیم و کتک خوردیم، وطیفه چیست؟ باید رفت ب دنبال زمینه سازی این عمل. یعنی در این مثال باید طوری روی خودم کار کنم که این حیای حمق (خجالت احمقانه) از من دور شود و یا مثل اینها که در انجام به فرایضی که به آنها اعتقاد راسخ دارم خللی ایجاد نکند.

نکته ی مغفول این مباحث شاید همین توجه نکردن به رمینه های به تحقق رسیدن افعال باشد و یا به عبارت دقیق تر رعایت نکات اجرایی. از چه جهت گفتم مغفول چون ما مذهبی ها هر موقعبخواهیم کاری انجام دهیماین کار را در نهایت بی دقتی انجام می دهیم و صادقانه -البته گاهی هم نه!- از خدا بابت موفقیتش گدایی می کنیم. اما دیگرانی که نه خدا دارند و نه امام زمان فقط به خوب و محکم انجام دادن کارشان فکر می کنند و امید دارند و در نتیجه کارهایی انجام می دهند بسیار با کیفیت تر.

مثال بارز این مسئله اوضاع امروز سینمای کشور ماست، کارگردان هر چه بی دین تر، ضد انقلاب تر کارش خوش ساخت تر و تماشاگر پسندتر! اما هر مسئولین یک فیلم مذهبی تر باشند و بخواهند فیلم در حفظ آرمان ها بسازند فیلمش از نظر فرم یا ساخت ضعیف تر است.

دیدگاهی که قصد دارم در این نوشته و بعد ها تحت این عنوان القا کنم این است که اصولا برای هر تفکری که بخواهیم کار کنیم - از بشری ترینش یا الهی ترین ها- یک سری اصول حاکم است که اگر به کار برده شود می توان انتظار نتیجه و حاکمیت اندیشه را داشت وگرنه اگر کارمان پیامد های منفی نداشته باشد کاری است عبث و بیهوده!

و العاقبه للمتقین




برچسب ها : فعالیت های مهدوی  ,
      

به نام خدا

حوزه ی مهدویت پر است از کارهای کرده و نکرده. می بینیم که چه بسیار انسانهایی که با نیت خیر وارد شده اند و کارهایی هم کرده اند... اما پس چرا آن تأثیر دلخواه نمی گذارد و یا هم رده ی کارهایی که ضد مهدی ها انجام می دهند نیست؟ بگذارید صریح تر بگویم"چرا با وجود این همه کار باز امام زمان ما ظهور نمی کند؟"

باید بررسی کرد تفاوت ظهور امام زمان عج با امام حسین ع را، با امیرالمومنین را. این بزرگواران مأمور به ظاهر بودند؛ یعنی اگر ظاهر کوفه نشان می داد که آماده ی پذیرش حکم الهی اند، باید برای برپایی حکم خدا، امام قیام کند. اما امام زمان عج دیگر مأمور به ظاهر نیست... تا مردم جهان به این آمادگی... که نه! بدانند که هیچ راهی باقی نمانده که امتحان شده باشد و موفقیت آمیز نبوده باشد در راه سعادت بشر و همچنین عده ای هم کنارش باشند، آماده! که هر کاری را که گفت انجام دهند، ظهور نخواهد کرد.

اما این آمادگی باطنی چگونه شکل می گیرد؟ خیلی وقت پیشتر فکر می کردم با خواندن کتاب های مذهبی و بلد بودن معارف دینی، اعم از مسایل اعتقادی یا فقهی یا حتی اخلاقی، می شود به این مرتبه رسید. اما این تفکر نباید زیاد درست باشد؛ اینکه از مقام دانستن تا اعتقاد قلبی یا ایمان و از آن تا عمل و در نهایت رسیدن به نتیجه راه باید طی شود از بدیهیات عقلی است. از مثال های همیشگی و تکراری آن می شود از سیگار کشیدن یک پزشک در یک گردهمایی ذکر مضرات سیگار نام برد؛ یعنی دانستن مضرات سیگار اگر به اعتقاد قلبی یا ایمان در نیاید، هیچ سودی برای پزشک مزبور ندارد. و این حال و روز ما را در این روزگار مشخص می کند. ما می دانیم امام زمان عج هست و ظهور می کند و دین خدا را در زمین پیاده می کند، اما باور نداریم! مثل اینکه وضعیت موجود را قابل بهبود نمی دانیم.

پس در حال حاضر باید بیشتر فعالیت خود را معطوف کنیم به کلید واژه "اعتقاد به حضور". آن زمان است که می توان امید داشت که حداقل قسممت عمده ای از جامعه به این گونه از مسایل دغدغه خواهند داشت.

و العاقبه للمتقین




برچسب ها : فعالیت های مهدوی  ,
      



پیامهای عمومی ارسال شده


+ می گویند عده ای از مسئولین پیش یکی از علما رفتن و گفتن به این نتیجه رسیدیم که ظهور نزدیکه!چی کار کنیم مردم آمده شن... و ایشون در جواب این سوال رو پرسیدن که آیا مرگ نزدیک تر نیست؟برای مرگ آماده اید؟




+ شاید من خیلی بدبین شدم... اما چند وقتیه به اطرافم که نگاه می کنم حرکتها، پیامها، پستها و.. را فقط برای ابراز وجود، بیان مخالفت با نظام یا هر چیز دیگر نمی دانم! همه از جایی آب می خورد!!!


+ http://en-maktoob.news.yahoo.com/deadly-attack-shia-procession-pakistan-011946383.html داشتم در اینترنت می گشتم یک هو به این خبر در سایت یاهو رسیدم... حمله مرگبار به تجمع شیعیان در پاکستان ابتدا خیلی خوشحال شدم که خوب مثل اینکه این اخبار اگر برای ما مهم نیست برای دنیا مهمه! بقیه در نظرات...


+ ای کاش آقای روحانی زمانی که با اوباما صحبت می کرد این تصاویر رو به خاطر داشت... نه؟




+ این کلیپ رو ببینید در مورد جانشین دکتر جلیلی... اگه دلتون برا مملکت نسوخت...یامین پور و شمخانی




+ سلام؛ کسی یک حدیث از امام رضا ع درباره ی امام زمان عج بلده به ما هم بگه؟




+ با سلام، از دوستانی که مقلد حضرت آقا هستند یه سوالی دارم لطف کنند پاسخ دهند... اگر مسئله ی شرعی را نمی دانستید از چه طریقی حکمش را می پرسید؟آسانترینش کدام است؟




+ دو سالگی صبح نزدیک مبارک... امیدوارم طی این دو سال تکلیفم رو خوب ادا کرده باشم... چیزی نیست اما همه اش تقدیم تو یا صاحب الزمان




+ شک مانند چسب است؛ آیا می توان در استخری پر از چسب شما کرد؟ همان طور هم اگر شخصی شک را سرلوحه ی زندگی خود قرار دهد نیزنمی تواند در جامعه ی خود به دلخواه به فعالیت بپردازد. شک به عنوان یک مرحله ی گذرا تنها می تواند انگیزشی برای رسیدن به یقین باشد. اما ماندن در آن توان جنب و جوش را از انسان می گیرد.




+ از مدیر سابق دبیرستانمون که مرحوم شدند شنیدم که همیشه می گفتند اگر آدم ها اندکی معاد را قبول داشتند این طوری زندگی نمی کردند... این زندگی نشان می دهد که ما اصلا به قیامت باور نداریم