سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ
  محمد حسین پیروی[286]


هیچ هنری ندارم جز نوشتن با لکنت زیاد... اللهم تقبل منا هذا القلیل
ویرایش
لینک دوستان
ویرایش
ابر برچسب ها
لوگوی دوستان
امکانات دیگر

به نام خدا

همه این داستانِ واقعی را شنیدید که وقتی کاروان امام حسین علیه السلام با لشکر حر به هم رسیدند و او به آن حضرت گفت که من دستور دارم که شما را در همین بیابان - به قول ما- بی آب و علف نگهدارم تا با یزید بیعت کنید؛ امام حسین علیه السلام هم به او فرمودند :« مادرت به عزایت بنشیند.»

آیا امام حسین علیه السلام که فرزند رحمت للعالمین است یکی گمراه خدا را این گونه نفرین می کند؟ در مقابل پاسخ حر که « مادر شما فاطمه زهرا ست و من چیزی نمی توانم بگویم» آیا امام حسین علیه السلام - نعوذ بالله اسائه ادب کرده است؟

خیر ، به هیچ عنوان این مسئله درست نیست؛ این دعایی است خیر! امام اینجا می خواستند این توجه را دارند تو که می خواهی جلوی ما را بگیری، بهتر نبود بمیری و این گناه را مرتکب نمی شدی؟

خدایا... اگر قرار است در آینده در صف دشمنان مهدی عجل الله فرجه قرار بگیریم حالا که محبت او را در دل داریم و اظهار شیعگی می کنیم ما را از این دنیا ببر تا شاهد لحظاتی نباشیم که با حجت خدا مقابله کنیم...

والعاقبه للمتقین


      

به نام خدا

درست هزار و چهارصد سال پیش در همین روزها، پیامبر ما که در حج بود، هر جا که فرصتی به دست می آورد برای مسلمین سخنرانی می کرد... که ای مسلمین این آخرین بارهایی است که مرا می بینید و من تا چند وقت دیگر از میان شما می روم.

پس این چند روز از نظر زمانی دارای اهمیت خاصی است؛ زیرا پیامبر که وظیفه ی هدایت نوع بشر تا پایان تاریخ را بر دوش دارد می خواهد از ادامه ی این راه پرفراز و نشیب بگوید...

از جهت مکانی هم نقطه ای استراتژیک برای این کار انتخاب شد؛ جحفه کنار غدیر خم...صحرایی بی آب و علف با آفتابی سوزان که همه باید در آنجا مدتی صبر می کردند...

و همه ی اینها نشان از اهمیت پیامی بود که خدا ابلاغ آن را با تمام رسالت پیامبر یکی می دانست!

و رسول مهربان خدا در شرایطی که ذکرش رفت به سخنرانی پرداخت تا مهر تکمیل رسالتش را از خدا دریافت کند و پازل دین خدا را که از روز مبعث شروع شده بود را با آخرین و البته والاترین قسمتش به پایان ببرد...

امامت

واژه ای بس بالا و والا...امام رضا علیه السلام در حدیثی بلند این گونه می فرمایند که مقام امام را شما درک نخواهیدکرد ...

ابراهیم خلیل بعد از امتحاناتی سخت از جانب خدا و بعد از مقام نبوت به امامت رسید و همه ی اینها نشان دهنده ی اهمیت این منصب است.

این از مقام و منصب الهی اما خود امام چه شخصیتی است؟

راوی تعریف میکند که داشتم از یک محله فقیر نشین عبور میکردم که اتفاقا از نواصب بودند یعنی از دشمنان و حتی بالاتر از آن به ایشان توهین لفظی می‌کردن. دیدم که آقایی یه کیسه خرما روی دوشش است و بالای سر هرکدام یه کیسه از این خرماها قرار می دهند. من خودم را به ایشان رساندم و گفتم مکر نمی‌دانید این‌ها کیستند؟ اینها دشمنان اهل بیتند .حضرت فرمودند اگر دوست بودند که وظیفه ما سنگین‌تر بود....

همه ی این حرف ها زده شد تا به این نتیجه برسیم که فرزند همان امامی که روز غدیر دستش بالا گرفته شد امروز میان ما هست و در بازار های ما قدم می گذارد...

اما آیا ما به راستی فراموششان نکردیم ؟ زندگی من با ادعای امام زمانی بودن با بقیه چه فرقی می کند؟ امام زمان کجای زندگی من هستند؟

یکی از دوستان به درستی اشاره می کرد... انگار واقعا داریم در سال 10 بعد از ظهور زندگی می کنیم ...

خدایا این غفلت ما را درمان کن

تا نیایی گره از کار بشر وا نشود

عید غدیر بر شما مبارک

و العاقبه للمتقین


      

به نام خدا

جای شما خالی... مدتی پیش در یک شب سرد پاییزی بعد از اینکه خوابم نبرد سراغ دوای درد انسان امروز، همان اینترنت و فضای مجازی، رفتم تا به خیال خود هم کمی سرخودم را گرم کنم و زودتر خسته شوم هم در این شلوغی ساعت های زندگی که کمتر وقت می کنم به وبگردی در موضوعات خارج از درس بپردازم کمی به اطلاعات خود اضافه کنم.

مهدویت همیشه و تقریبا همه جا جزء موضوعات پر طرفدار است؛ فقط کافی است آمار جستجوی این واژه در موتورهای جستجوی مختلف سری زد. ما هم البته از قاطبه ی مردم جدا نبودیم و در آن شب سرد در موتورهای جستجوی ملی و اجنبی(!) به جستجوی این کلمه پرداختیم. اما با دیدگاهی تقریبا متفاوت از جمع...

یعنی بیشتر گشتم ببینم این عقیده ی محکم انسانی شیعی در حال زندگی من چه نقشی بازی می کند. یعنی من که به اصطلاح «مهدوی» هستم با کسی که این گونه نیست چه فرقی دارم؟ دوران دانشجویی من، خانواده امروز و إن شاءالله- فردای من، کار و شغل آینده ی من و به طور کلی این مظاهر فعلی زندگی با این اعتقاد یا بدون آن چه تفاوتی می کند؟

با این نگاه گشتم و تقریبا خوب هم گشتم... اما یک نصیحت برادرانه از من به توی دانشجو... تو دیگر این کار را نکن! نه ... خدای نکرده به VPNیا فیلتر شکن - که می دانم هیچ کسی از این چیزها ندارد!- نیازی پیدا نخواهی کرد چون تمام سایت هایی که روی مهدویت کارمی کنند بازند و از لحاظ قانونی مشکلی ندارند... اما همه شان دو دستی چسبیدند به یک سری موضوعات قدیمی و تا حدودی عام پسند: فراماسونری ، علائم ظهور ، نشانه های آخرالزمان و...

نه برداشت بد نکنید...خدای نکرده نمی خواهم بگویم که به این موضوعات نباید پرداخت ؛ اما مگر ما ادعا نداریم که دین اسلام، دین متناسب با نیازهای روز است. پس اگر معتقد به مهدویت هم باشیم و این را هم نشنیده ایم اینجا از قول بزرگان در ذهن داشته باشیم که «مهدویت برنامه ی کلی دین است برای دنیا» ، پس این اعتقاد کجای زندگی منِ دانشجو است؟

باید بالاخره مسئله باز شود، باید دین و سایر اعتقاداتی که در آن آمده از ویترین ذهن های من و شما بیرون بیاید و به عمل برسد. زمینه سازی ظهور - از نظر حقیر یعنی همین...

بعدا بیشتر صحبت می کنیم...

و العاقبه للمتقین


      

به نام خدا

ابتذال هر کار زمانی رخ می دهد که اهداف آن فعل به طور کامل درک نگردد و ظاهری بی تاثیر و تنها پر سر و صدا از آن عمل را به نمایش می گذارد.

حالا برسیم سر بحث خودمان ...

امر به معروف و نهی از منکر یکی از مسلمات دین اسلام است ؛ به این معنا که هر کس این واجب را نفی کند و بر این باور باشد که چنین چیزی داخل اسلام نیست از دایره ی دین خارج شده و به آموزه های قرآنی کافر شده است.

این همان واجبی است که اگر ترک شود موجب خست آسمان به زمین و روی کار آمدن حاکمان بی لیاقت و... می شود. از لحاظ اجتماعی هم ترک این کار عواقبی دارد؛ مثل معمول شدن گناه ، علنی شدن گناهان پنهانی و...

اما چیزی که از دیدگاه نگارنده یکی از مسائلی که باعث به ابتذال کشیده شدن این امر خدایی و غیر قابل انکار می شود همان توجه نکردن به مقولات فرهنگی و اجتماعی یا حتی سیاسی پیرامون این مدل کارهاست.

مدتی است حداقل در دانشگاه ما عده ای با شعار احیا ی امر به معروف و نهی از منکر ، با تذکرهای بعضا تند به خانم های بی حجاب (ما چیزی تحت عنوان بد حجاب نداریم! یا کسی امر خدا را رعایت می کند می شود محجبه یا رعایت نمی کند می شود بی حجاب) این گونه القا می کنند که وضعیت جامعه بسیار بد شده و راهی جز این کار با این شکل متصور نیست! در صحبتی که با این افراد که همه از متدینین دانشگاه هستند- داشتم عمدتا روی ضعف شخصیت موجود در مذهبیون دانشگاه تاکید داشتند و احیا این امر موکول به همین کارها می دانند.

جدای از بحث های فرهنگی و (به نظر نگارنده) بی تاثیر بودن این نوع عمل نه در تربیت افراد بلکه برداشتن این گناه از جامعه اما به راستی نگهداشتن امر بزرگی مثل امر به معروف و نهی از منکر در حد میزان پارچه ی روی سر چند دختر لجوج حدی از ابتذال این امر نیست؟

بارها در نوشته جات خود در این رسانه بر این امر تاکید داشتم که من و شما فقط در این دنیا برای خودمان نیستیم ؛ ما در این قسمت از تاریخ وظیفه ای جهانی داریم پس به همه چیز باید جهانی نگاه کنیم...

البته این کلمات به معنای نفی بعد فردی و وطنی واجبات نیست ! بیشتر مقصود این چند خطی که از نظر شما گذشت این بود که:

1-وقتی حرف از امر به معروف و نهی از منکر می شود باید چیزهایی به فکر ما برسد بالاتر از گیر دادن!

2-در مسایل فرهنگی باید از امر و نهی های فرهنگی هم استفاده کرد ؛ چه لسانی و چه از طریق فرهنگ سازی!

إن شاء الله در پست های بعدی بیشتر صحبت خواهم کرد...

والعاقبه للمتقین


      

به نام خدا

برای بررسی زندگی و سیره ی ائمه علیهم السلام شاید زیاد نتوان به تاریخ های نوشته شده و نصوص باقی مانده از آن دوران اکتفا کرد؛ به هر حال به شهادت تاریخ عمده ی تاریخ نویسان بابت نگارش تاریخ از پادشاهان و امرای زمان خود صله و جایزه دریافت می کردند. از طرفی به خاطر جوی ک دستگاه حاکم بعد از ماجرای کربلا حول خاندان عصمت وطهارت ایجاد کرده بود، مقدار زیادی از فعالیت های آن ذوات مقدسه در لا یه ای پنهان، برآمده از عقل و نقل، تحت عنوان تقیه صورت می گرفت.

اما جدا از این مسائل، اتفاقاتی که پیرامون آن حضرات در جریان بود و سرچشمه ی زلال روایات صحیح شیعی که از ایشان به جا مانده است را اگر با اندکی نگاه عالمانه ممزوج کنیم به نتایجی در خور توجه می رسیم.

در مورد زمان به امامت رسیدن امام صادق علیه السلام هم این نکات قابل انطباق است. تضعیف حکومت بنی امیه از یک سو و قدرت گیری جریان های حامی اهل بیت علیهم السلام اگر چه در ظاهر- نشان دهنده ی تاثیرات حادثه ی کربلا و در پی آن فعالیت های بعدی اهل بیت برای نجات امت اسلامی از حکومت بنی امیه و بازگرداندن شتر سرگش خلافت به جایگاه اصلی خود بود. از سویی دیگر در بعضی روایات از آن حضرت تحت عنوان «قائم» نیز یاد کرده اند (بحار الانوار جلد 47 صفحه 131). همه ی اینها شاید فرصتی برای امت اسلامی بوده تا از عهد شکنی اسلاف خود توبه و رو به آل الله کنند و سعادت دنیا و آخرت خود را تضمین نمایند. که البته خاندان بنی عباس با موج سواری بر این خواسته ها و جهل مردم توانستند خود را به دروغ به جای اهل بیت پیامبر جا بزنند و باعث سالیان سال گمراهی بخش عمده ای از جهان اسلام شوند.

اما با روی کار آمدن بنی عباس و از بین رفتن این فرصت مغتنم، استراتژی احتمالی- امام برای مبارزه با حکومت جور، روی آگاهی بخشی به عموم مردم دنبال شد. تا آنجا که در مراسم حج ایشان تمام کاخ نشینان شام و بغداد را غاصب حق خود خواندند و مردم را به اطاعت از خویش فرا خواندند. (بحار الانوار جلد 47 صفحه 85)

این استراتژی تنها برای مقابله با حکومت نبود. حک.مت های جور زمان برای اینکه به خیال خود نیاز مردم به اهل بیت علیهم السلام را مرتفع سازند؛ با پر و بال دادن به تفکرات الحادی خارج از مرزهای اسلامی و علمای نزدیک به خود به دنبال اجرای نقشه ی شوم خود بودند. از ایرو جامعه ی اسلامی با مشکلی کلامی-فقهی مواجه بود که نتیجه ی طبیعی کنار گذاشتن اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و اله بود.

و درست درهمین زمان در فضای باز ناشی از دعوای بنی امیه و بنی عباس، امام علیه السلام در خانه ی خود را به عموم مردم گشود و به گفته ی تاریخ تا بیش از 4000 شاگرد تربیت کرد.

کثرت دشمنان عقاید و فقه شیعه در آن زمان از جهت انواع و تعداد باعث شد که عمده ی معارف اهل بیت علیهم السلام، که به هر دلیلی تا آن زمان متروک مانده بود، بیان و حل و فصل شود. از مسائلی چون اثبات وجود خدا در مناظره با دهریون تا بحث های مدون فقه شیعه، تا جایی که فقه شیعه را به عنوان جعفری شناختند، در مقابله با علمای درباری آن دوره که احکام و حدود الهی را با درخواست حاکمان زمان جابجا می کردند.

و شاید بهترین درسی بتوان از این فعالیت های علمی امام صادق علیه السلام گرفت دو چیز باشد؛ اول اینکه کار علمی به خودی خود ارزش و جایگاهی ندارد و مانند بقیه ی فعالیت های آدمی حتما باید در خدمت مکتب و ایده ائولوژی فرد قرار بگیرد.

دوم اینکه در برخی اوقات امام علیه السلام با ذکر نکاتی علمی -به جز در فقه و عفاید- این را می خواستند متذکر شوند که باید تمام نیاز های بشر حتی دراین علوم- از در خانه ی اهل بیت جستجو شود.

والعاقبه للمتقین


      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >



پیامهای عمومی ارسال شده


+ می گویند عده ای از مسئولین پیش یکی از علما رفتن و گفتن به این نتیجه رسیدیم که ظهور نزدیکه!چی کار کنیم مردم آمده شن... و ایشون در جواب این سوال رو پرسیدن که آیا مرگ نزدیک تر نیست؟برای مرگ آماده اید؟




+ شاید من خیلی بدبین شدم... اما چند وقتیه به اطرافم که نگاه می کنم حرکتها، پیامها، پستها و.. را فقط برای ابراز وجود، بیان مخالفت با نظام یا هر چیز دیگر نمی دانم! همه از جایی آب می خورد!!!


+ http://en-maktoob.news.yahoo.com/deadly-attack-shia-procession-pakistan-011946383.html داشتم در اینترنت می گشتم یک هو به این خبر در سایت یاهو رسیدم... حمله مرگبار به تجمع شیعیان در پاکستان ابتدا خیلی خوشحال شدم که خوب مثل اینکه این اخبار اگر برای ما مهم نیست برای دنیا مهمه! بقیه در نظرات...


+ ای کاش آقای روحانی زمانی که با اوباما صحبت می کرد این تصاویر رو به خاطر داشت... نه؟




+ این کلیپ رو ببینید در مورد جانشین دکتر جلیلی... اگه دلتون برا مملکت نسوخت...یامین پور و شمخانی




+ سلام؛ کسی یک حدیث از امام رضا ع درباره ی امام زمان عج بلده به ما هم بگه؟




+ با سلام، از دوستانی که مقلد حضرت آقا هستند یه سوالی دارم لطف کنند پاسخ دهند... اگر مسئله ی شرعی را نمی دانستید از چه طریقی حکمش را می پرسید؟آسانترینش کدام است؟




+ دو سالگی صبح نزدیک مبارک... امیدوارم طی این دو سال تکلیفم رو خوب ادا کرده باشم... چیزی نیست اما همه اش تقدیم تو یا صاحب الزمان




+ شک مانند چسب است؛ آیا می توان در استخری پر از چسب شما کرد؟ همان طور هم اگر شخصی شک را سرلوحه ی زندگی خود قرار دهد نیزنمی تواند در جامعه ی خود به دلخواه به فعالیت بپردازد. شک به عنوان یک مرحله ی گذرا تنها می تواند انگیزشی برای رسیدن به یقین باشد. اما ماندن در آن توان جنب و جوش را از انسان می گیرد.




+ از مدیر سابق دبیرستانمون که مرحوم شدند شنیدم که همیشه می گفتند اگر آدم ها اندکی معاد را قبول داشتند این طوری زندگی نمی کردند... این زندگی نشان می دهد که ما اصلا به قیامت باور نداریم